همیشه ی خدا ، بار ها و بارها تجربه اینو داشتم که سوء ظن هام اشتباه از کار در اومده . اما باز هم عبرت نمی گیرم و به همین منوال ادامه میدم . گاهی فکر می کنم در عنفوان جوانی پیر شدم و تغییر ناپذیر .

۱- خواهر خانم با دوستان قدیمیش تو یه رستوران که از خونه دور بود برای افطار قرار گذاشته بود . بچه هاشو گذاشت خونه مامان و رفت . افطار کردیم و من با خودم فکر می کردم چرا دامادمون نمیاد اینجا ؟ چرا تنها مونده خونه ؟ چرا با ما سرسنگین شده ؟! دیر وقت شد . مامانم هی به من می گفت فلانی بیا برو سر کوچه . کوچه تاریکه خواهرت میاد نترسه . با خودم گفتم من اگه جای داماد خان بودم اگه این رستوران اون سر دنیا هم بود با ماشین می رفتم دنبال زنم . حالا چرا این جا نیست که فقط تا سر کوچه بره دنبال خانمش ؟! مامانم می دونست که من شبها کار دارم برای همین اصرار نکرد . منم حدودای ۱۰ زدم بیرون . توی ماشین گفتم حالا یه زنگ بزنم بهش . گفتم : " کجایی ؟ " گفت : " سر ایستگاه مترو ام تا ده دقیقه ی دیگه میرسم میای سر ایستگاه دنبالم ؟ " کاملا از لحن کلامش حس میشد که خیلی دوست داره یه نفر بره دنبالش . گفتم سر ایستگاه منتظرتم بیا . سر ایستگاه منتظرش بودم که رسید . با لبخندی بر لب :) نشستیم و توی فاصله ی کوتاه ایستگاه تا خونه صحبت کردیم . از همسرش پرسید که کجاست ؟ گفتم خونتون ! گفت : " قراره امشب ساعت ۱ با بابا برن بشرویه ! تا ساعت ۵ هم سر کار بوده . حتما خوابیده که بتونه رانندگی کنه . باید ساعت اداری خودشونو برسونن بشرویه . " آب سردی روم خالی شد . فهمیدم همه ی این " ‌با خودم گفتم " ها ، شیطان بوده که با من حرف میزده .

رسیدیم خونه ی مامان . گفت نمیای تو ؟ گفتم نه باید برم . چند تیکه از پیتزاش مونده بود . یه تیکشو داد به من و با لبخندی که نشانه ی عشق خواهرانه ش بود خداحافظی کرد . لبخندی که دلم رو لرزوند .


گفت : عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست . اگه این جمله درک بشه دیگه جایی برای سوء ظن باقی نمی مونه .

خدایا عاشقت هستم و می دانم عاشق این دستسازه هایت هستی . این دنیا با تمام آدم هایش ، تممممااااام آدم هایش ، هنر دست توست . و هنرِ تو را نمیشود دوست نداشت .


+ خانم دلدار : چقدر پروانه زیاد شده ^_^ از همین پروانه های قشنگ که سیاه و قهوه ایَن :) رو پشت بوم نشسته بودیم یه عالمه بود :)

جاریِ خانم دلدار : می گن آفته جدیده .

خلاصه این که انگار توی این دنیا زیبایی ها و زشتی ها همیشه با هم ترکیب شدن . دقیقا مث این سیل اخیر که یه روی سکه ش ویرانی بود و یه روش آبادانی .


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Jimmy نمونه سوالات روبان دوزی فنی حرفه ای {امتحانات} Lakisha Carolyn فضای کار اشتراکی آزفنداک افکاری بر وزن سکوت کسب درآمد دار کوین darcoin دایان شاپ