همین الآن چند قطره ای بارید :)
تا صدای چکه های باران را شنیدم لپتاب را کنار زدم و پریدم بیرون . باران های بهاری زود تمام می شوند . و این فرصت کم به دست می آید . ماه رمضان ، دهان روزه و زیرِ باران دعا خیلی به استجابت نزدیک است . نام بردمتان و دعا کردم .
+ دیشب رفیق یه نفسِ عمیق کشید و گفت : ماه رمضونم داره تموم میشه . من :| یه نگاهی به گوشیم انداختم و گفتم چهارمه ها تازه . گفت تازه اون اشتباس امروز سومه :)
اما مساله اینه که وقتی ارزش لحظه های این ماه رو بدونی بیشتر نگران تموم شدنش هستی . رفیق گفت : این صحن گوهر شادو نگاه کن . سحرِ قبل از ماه رمضون هم ما اینجا بودیم چقدر خلوت بود . اما همین که ماه رمضون میشه فضای ذکر و عبادت و زیارت و سحر رونق می گیره و همین که این ماه تموم میشه باز این جا خلوت میشه و دوباره میریم سراغ همون روزمرگی ها و غفلت های گذشته . واقعا چرا . ؟
درباره این سایت